افشار، ایرج
افشار، ایرج (1304- 1389 ش)، ایرانشناس بزرگ، کتابشناس برجسته، و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. فعالیتهای او طی مدتی بیش از 60 سال مداوم، در زمینههای متنوع و گستردهای قرار میگیرد که حاصل آن، آثار فراوان بهصورت کتاب، مقاله، یادداشت و منابعی دیگر است (نک : ادامۀ مقاله).
ایرج افشار در تهران و در خانوادهای یزدی و بافرهنگ زاده شد. پدرش محمود افشار یزدی از شخصیتهای فرهنگی و ایراندوست زمان خود بود. ایرج در مدرسههای زردشتیان، شاهپور و فیروز بهرام در تجریش و تهران تحصیل کرد و در 1328 ش از دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران در رشتۀ قضایی فارغالتحصیل شد. از 19سالگی در ادارۀ امور مختلف مجلۀ آینده دستیار پدرش بود و نخستین تجربههای اداره و انتشار نشریهای فرهنگی را از این راه، و با کار عملی آموخت. در دورۀ دانشجویی با مجلۀ جهان نو به سردبیری حسین حجازی، از نشریههای پیشرو دورۀ خود، که تمایلاتی چپگرایانه داشت، همکاری کرد. مرتضى کیوان، از اعضای فعال حزب تودۀ ایران و از فعالان ادبی چپگرا، با جهان نو همکاری داشت و این نشریه بهسان کانونی برای شماری از قلمزنان متمایل به چپ به شمار میآمد (قاسمی، «استاد ... »، 12). ایرج مدتی هم با مجلۀ مهر به مسئولیت مجید موقر همکاری داشت (همانجا). همکاری با این نشریه، نخستین تجربۀ او در زمینۀ مجلهنگاری بود (پروین، 92).
افشار پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، مدتی کارآموزی وکالت کرد؛ برای شغل قضا به دادگستری رفت، اما چون محل مأموریت او را بیرون از تهران تعیین کردند، منصرف شد، وکالت و قضاوت را رها کرد و به معلمی روی آورد. در 1329 ش در دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخت و در 1330 ش با مساعدت محسن صبا، که در زمینههای آرشیو و کتابداری تحصیل کرده بود، از وزارت فرهنگ به دانشگاه تهران منتقل، و در کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق، بزرگترین کتابخانۀ دانشکدهای ایران در آن سالها، به کتابداری مشغول شد. فنون کتابداری را هم زیر نظر محسن صبا، از راه همکاری با محمدتقی دانشپژوه، و نیز از طریق عملی و تجربهاندوزیهای خود آموخت (قاسمی، «سرگذشت ... »، 64-65).
افشار در 1333 ش، که با کتابخانۀ ملی ایران همکاری داشت، نخستین دفتر کتابهای ایران را انتشار داد. این دفتر، سرآغاز تدوین و انتشار کتابشناسی ملی بود، اثری که باید بازنمای رسمی کتابهای انتشاریافته در کشور باشد و تا آن زمان هیچ نهاد دولتی به تدوین و نشر آن اقدام نکرده بود. کتابهای ایران حاوی دادههای کتابشناختی کتابهای منتشرشده در 1333 ش به زبان فارسی در خود ایران بود. افشار انتشار این فهرست سالانه را تقریباً به همان صورت تا 1345 ش، به مدت 12 سال ادامه داد. او در عین حال، تا پایان عمر از تدوین و نظارت بر تنظیم انواع کتابشناسیها دست بر نداشت. تأثیر افشار در این زمینه به حدی گسترده است که سرنوشت کتابشناسی در ایران، از کوششهای او جداییناپذیر است. احسان یارشاطر، افشار را «پدر واقعی کتابشناسی در ایران» لقب داده است (ص 7).
فعالیتها و همکاریهای افشار در عرصۀ مطبوعات شاید به همان گستردگی کار کتابشناسی او باشد. افشار پس از تجربههای نخستین در انتشار مطبوعات، فعالیت در زمینۀ مطبوعات فرهنگی ـ پژوهشی را پی گرفت و با همکاری و همفکری تنی چند از دوستان نزدیکش، ازجمله محمدتقی دانشپژوه، عباس زریاب خویی، منوچهر ستوده، و مصطفى مقربی، که جملگی به شخصیتهای فرهنگی برجستهای در حوزههای تخصصی خود تبدیل شدند، مجلۀ فرهنگ ایرانزمین را در 1331 ش تأسیس کرد. این مجله تا زمان مرگ وی انتشار یافت و از نشریههای معتبر در زمینۀ مطالعات ایرانـی به شمـار میرود (نک : دورۀ مجلۀ فرهنـگ ایـرانزمیـن). افشار از 1333 تا 1335 ش سردبیری ماهنامۀ ادبی سخن، و نیز ستوننویسی آن ماهنامه دربارۀ کتابشناسی را بر عهده داشت (پروین، 93). از 1334 تا 1340 ش مدیر مجلۀ کتابهای ماه بود که از سوی انجمن ناشران کتاب و با حمایت همایون صنعتیزاده (دبا) انتشار مییافت و نشریهای تخصصی در زمینۀ نشر و کتـاب بود (پروین، همانجا). از 1339 تا 1362 ش با همکاری محمدتقی دانشپژوه سردبیر نشریۀ نسخههای خطی، و عضو هیئت تحریریۀ مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بود (قاسمی، «سرگذشت»، 65-67؛ برای تفصیل فعـالیتهای مطبوعـاتی او، نک : قاسمی، ایرانشناس ... ، سراسر اثر؛ برای جزئیات فنی در این باره، نک : پروین، 92-97).
در 1335 ش، زمینۀ دیگری از فعالیتهای ایرج افشار آغاز شد. احسان یارشاطر، مدیر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، که بهسبب اشتغالات علمی ناگزیر بود بیشتر ایام سال را بیرون از کشور به سر برد، سمت قائممقامی این بنگاه انتشاراتی نوبنیاد را به افشار سپرد و او هم نزدیک به 7 سال ادارۀ آن بنگاه را در غیاب مدیر آن بر عهده گرفت. افشار در همان سال به فرانسه سفر کرد و در دورۀ آموزشی کوتاهمدتی که یونسکو بانی آن بود، با فن کتابداری جدید و مبانی نظری علم کتابشناسی آشنا شد. گذراندن این دوره و تحولات نگرشی حاصل از آشنایی با دستاوردهای تازۀ کتابداری و کتابشناسی، به شاخۀ دیگری از فعالیتهای افشار شکل داد که تا پایان عمرش ادامه یافت. او حدود 7 سال، تا 1342 ش، به چند کار مختلف اما مرتبط، دست زد: تدریس فنّ کتابداری جدید در دانشسرای عالی؛ تأسیس باشگاه کتاب با همکاری یارشاطر که با نام انجمن کتاب معروف است، و ارائهکردن خدماتی نو به دوستداران و خوانندگان کتاب؛ مدیریت کتابخانۀ ملی برای مدتی کوتاه و آغازکردن فعالیتهای جدیدی در آن کتابخانه در زمینۀ سازماندهی نسخههای چاپی و خطی؛ مدیریت مرکز تحقیقات کتابشناسی دانشگاه تهران؛ و چند کار دیگر مرتبط با این فعالیتها که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
جلد نخست فهرست مقالات فارسی، حاوی دادههای کتابشناختی 000‘6 مقاله به زبان فارسی در نشریههای ایرانشناسی و فرهنگی ایران و خارج، که افشار اندیشۀ تدوین آن را از محسن صبا الهام گرفته بود و سالها بود که فکر انتشار آن را در سر داشت، سرانجام در 1338 ش منتشر شد. این منبع مقالهشناخت که افشار بیش از 50 سال برای استمرار انتشار آن کوشید، تاکنون حاوی دادههای کتابشناختی 000‘80 مقاله به زبان فارسی دربارۀ تحقیقات ایرانی است و تدوین، روزآمدی و انتشار آن اکنون زیر نظر مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی ادامه دارد و جلد هشتم آن در آستانۀ انتشار است. ارزشها و کاربردهای فهرست مقالات فارسی در آغاز در میان جامعۀ پژوهشی ایران چندان شناختهشده نبود، اما با گذشت زمان، جایگاه آن در مطالعات ایرانپژوهی تثبیت شد.
ایرج افشار در 1343 ش مدیریت انتشارات دانشگاه تهران را به عهده گرفت و حدود 7 سال در این سمت خدمت کرد. او در این نهاد، به سنتی که بهویژه پرویز ناتل خانلری، مؤسس انتشارات دانشگاه، بنا نهاده بود، غنا بخشید و کوشید استقلال انتشاراتی دانشگاه را در برابر مداخلاتی که شماری از دانشگاهیان متنفذ به سود منافع شخصی خود و برخلاف رویههای دانشگاهی اعمال میکردند، حفظ کند. سال بعد، در دورۀ ریاست جهانشاه صالح بر دانشگاه تهران، ریاست کتابخانۀ مرکزی این دانشگاه به او واگذار شد. افشار در 29 بهمن 1357 که از این سمت استعفا داد (به نقل از یادداشت همکارش قدرتالله روشنی زعفرانلو در همان کتابخانه)، جمعاً حدود 14 سال، اهتمام اصلی و مهمترین وظیفهاش ایجاد، سازماندهی و تکمیل نخستین و درعینحال بزرگترین کتابخانۀ مرکزی دانشگاهی در کشور بود. کوششهای او در این سمت، الگوی ایجاد کتابخانههای مرکزی در دیگر دانشگاههای ایران قرار گرفت. او دو سال پس از آغاز کار خود در کتابخانۀ مرکزی، مجلۀ کتابداری را در 1345 ش تأسیس و منتشر کرد. ناشر این مجله، کتابخانۀ مرکزی بود. آن سال حدوداً مقارن با تأسیس دورۀ کارشناسی ارشد علوم کتابداری در دانشگاه تهران، و شروع آموزش دانشگاهی مبحث کتابداری جدید در ایران بود.
ایرج افشار در 1348 ش برای تدریس مبحث اسناد تاریخی و تاریخهای محلی ایران، به گروه تاریخ در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران دعوت شد. او حدود 10 سال، تا زمان بازنشستگیاش از این دانشگاه، نخست با مرتبۀ دانشیاری و سپس استادی، به تدریس در آن گروه ادامه داد، ضمن اینکه استاد درس شناخت نسخههای خطی در رشتۀ علوم کتابداری همان دانشگاه هم بود و شماری از کتابداران، کتابشناسان و نسخهشناسان امروز کشور، که دورۀ تخصصی کتابداری را گذراندهاند، با شرکت در دورههای درسی ایرج افشار دربارۀ شناخت نسخههای خطی، برای نخستینبار با جنبهای مغفول از میراث تمدنی آشنا شدند که کتابداری اقتباسی و تقلیدی تا سالها به اهمیت و جایگاه آن کمتوجه بود.
او در همین دوره به چند کوشش فرهنگی و تأثیرگذار دیگر هم دست زد، ازجمله برگزاری 9 کنگرۀ پیاپی تحقیقات ایرانی در شهرهای مختلف دانشگاهی کشور با حضور شماری از ایرانشناسان خارجی و پژوهشگران ایرانی. درعینحال، فعالیتهای فردیاش در زمینۀ فهرستنگاری نسخههای خطی، کتابشناسی، تصحیح و انتشار اسناد و متون تاریخی و ادبی، و دنبالکردن علاقههای شخصیاش در بخشهایی از تاریخ ایران، بهویژه تاریخ قاجار و از انقلاب مشروطۀ ایران به بعد و تاریخ یزد، ادامه داشت. حاصل کوششهای این سالها، چندین اثر او ست (برای جزئیات و صورت آثـار، نک : افشار، 20-24). او همچنین بـا عضویت در شمـاری از نهادهای پژوهشی، ایرانشناسی و ویژۀ کتاب و نشر، یا مشارکت در تأسیس، یا نظارت بر برنامههای آنها، از فعالان فرهنگی و تأثیرگذار کشور به شمار میرفت. افشار در این نهادها هم عضویت داشت: انجمن ایرانشناسی؛ گروه ملی کتابشناسی ایران؛ انجمن ایرانی فلسفه؛ انجمن کتاب؛ شورای کتابخانۀ وزارت امور خارجه؛ کمیتۀ تشکیل بایگانی کشور؛ انجمن ایرانی تاریخ علوم و طب؛ مرکز ملی کتاب؛ کمیتۀ جایزۀ کتاب سال؛ انجمن کتابداران ایران؛ هیئت اجرایی انجمن تاریخ؛ هیئت امنای کتابخانۀ مجتبى مینوی؛ هیئت امنای چاپ آثار محمدعلی جمالزاده؛ شورای عالی اسناد ملی ایران؛ انجمن آثار ملی؛ انجمن ایرانشناسی اروپا؛ هیئت ناظران دانشنامۀ ایرانیکا؛ انجمن مطالعات ایرانی در آمریکا (بـرای تفصیـل بیشتـر در اینباره، نک : قاسمی، «سرگذشت»، 65- 68).
پس از انقلاب 1357 ش، و آغاز دورۀ بازنشستگی ایرج افشار، مرحلۀ تازهای از زندگی و فعالیتهای پژوهشی، فرهنگی و انتشاراتی او، تقریباً 30 سال، آغاز شد که تا چند ماه پیش از بیماری مرگانجامش در 18 اسفند 1389، به طور مستمر ادامه یافت و ثمرۀ آن شاید از جهاتی پربارتر و متنوعتر از پیش بود. آزادشدن افشار از تعهدات شغلی و بیشترشدن اوقات فراغت او، عامل اصلی همین تکثر و تنوع آثار منتشرشدۀ او از انقلاب به بعد بود. افشار انتشار مجلۀ آینده را، که پیشتر پدرش انتشار میداد، از سر گرفت. انتشار این مجله که کموبیش ادامهدهندۀ مشی مجلۀ راهنمای کتاب بود، تا 1372 ش ادامه یافت، اما بهسبب موانع انتشار نشریههای فرهنگیِ بیبهره از یارانهها، و نیز به دلایل دیگری متوقف شـد (بـرای تفصیل بیشتر دراینبـاره، نک : پروین، 93-95). او همچنین مسئولیت انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار را خود به عهده گرفت و به گردآوری و انتشار کتابها و مقالههای پژوهشی در سلسله انتشارات این بنیاد در زمینۀ مطالعات ایرانشناسی ادامه داد.
ایرج افشار به تألیف کتاب و مقاله، شرکت در همایشهای داخلی در زمینۀ مسائل ایرانشناسی و کتابشناسی و نسخهشناسی، نگارش مرتب و مداوم نکتهها و یادداشتها در همۀ زمینههای مورد علاقهاش و انتشار آنها بهویژه در مجلۀ بخارا، نظارت بر تدوین فهرست مقالات فارسی و تکمیل و تداوم انتشار مجلدات آن، و نظارت بر انتشار آثار متعدد در گسترۀ مطالعات خود، همچنان ادامه میداد. بنابه برآورد مسئولان بررسی آثار استاد افشار در کتابخانۀ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تا این زمان (تابستان 1393) بیش از 340 عنوان در 450 مجلد کتاب و بیش از 000‘8 مقاله، مقدمه، یادداشت و اشاره در زمینههای گوناگون ایرانپژوهی، نسخهشناسی، کتابشناسی، فهرستنگاری، قاجارشناسی، رجالشناسی، اطلاعرسانی فرهنگی، متون کهن فارسی، رجال فرهنگی ایران در دورۀ معاصر، ایرانشناسان خارجی، معرفی و نقد کتاب، نکات و اسناد تاریخی، جغرافیای تاریخی، باستانشناسی، سفرنامه، گاه نکات ادبی و عرفانی، با تأکید بر ارزشهای ادبی و زبان فارسی، از آثار او انتشار یافته است و شماری دیگر هم آمادۀ انتشار است.
از تکثر و تنوع این همه آثار، شاید در وهلۀ نخست اینطور به نظر برسد که ایرج افشار در زمینههای پراکندهای کار کرده است، اما بررسی دقیقتر آنچه به قلم و به اهتمام او انتشار یافته است، نشان میدهد رشتۀ پیوستهای که این همه مهره را به هم پیوند میدهد، چیزی جز اطلاعرسانی فرهنگی در زمینۀ مطالعات ایرانی نیست. تأثیر تأکید افشار بر تدوین و انتشار منابع ردیف سوم و دوم اطلاعاتی، مانند کتابشناسیِ کتابشناسیها و انواع کتابشناسیها و فهرستها، گاه گشودن و گاه هموارکردن راه پژوهشگران مطالعات ایرانی است. تلاشهای افشار در این زمینه، درخور مطالعهای خاص در مبحث اطلاعرسانی فرهنگی و راه و روشهای خاص او در این زمینه است. تخصص و اطلاعات شخصی افشار در زمینۀ رویدادها و رجال ایران از دورۀ مشروطیت به بعد، موجب شده است که جنبههای اطلاعرسانی فرهنگی در کار او دربارۀ رویدادها و رجال این دوره از غنای بیشتری برخوردار باشد. مجموعۀ اطلاعاتی که افشار از منابع مختلف دربارۀ حسن تقیزاده، از رهبران جنبش مشروطه، گردآوری کرده و انتشار داده است، جدا از ارزشهای خاص آن دربارۀ شناخت خود تقیزاده، از بارزترین فعالیتهای او در زمینۀ اطلاعرسانی فرهنگی معاصر ایران است (دربـارۀ مطالعات افشار در خصوص تقیزاده، نیز نک : کاتوزیان، 12-17). مجموعۀ نوشتهها، یادداشتها، اشارهها و گردآوردههای او دربارۀ دکتر محمد مصدق، اگرچه در حد آثار مربوط به تقیزاده نیست، اما نمونۀ دیگری از کوشش گستردۀ او در قلمرو اطلاعرسانی فرهنگی معاصر است.
جنبۀ دیگری از تکاپوهای فرهنگی افشار که فقط عدۀ اندکی از آن باخبرند، ارائۀ مشورتهای فرهنگی ـ پژوهشی و پیشنهادهای او به شمار کثیری از نهادهای فرهنگی ـ پژوهشی داخلی و خارجی، ایرانشناسان، پژوهشگران، دانشجویان، نهادهای خاص کتابشناسی و نسخهشناسی، و بسیاری مؤسسات و افراد بود. افشار در رهنمود دادن و هدایت بسیاری از پژوهشها، جستوجوها، پایاننامههای دانشگاهی، همایشهای فرهنگی ـ پژوهشی و ایجاد ادبیات مربوط به این حوزهها سهم مؤثر و گاه تعیینکننده داشت. در عین حال، او بهسان حلقۀ رابطی میان روندهای پژوهشی ایرانشناسی داخل و خارج کشور عمل میکرد. تا خاطرات بهرهمندان از همکاری او منتشر نشود و به اطلاع عموم نرسد، سهم پیدا و ناپیدای او در این عرصه لاجرم ناشناخته باقی خواهد ماند.
ایرج افشار از اعضای شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بود و گذشته از مشارکت در برنامههای پژوهشی این مرکز، بهویژه در زمینۀ مسائل ایرانشناسی، بر فعالیتها و برنامههای کتابخانهای و اسنادی این مرکز نظارت داشت. او همچنین از مشاوران دانشنامۀ ایران بود. سهم وی بهویژه در شکل گرفتن مجموعههای غنی کتابخانۀ این مرکز بسیار عمده است.
ارجنامۀ ایرج (به کوشش محسن باقرزاده، تهران، 1377 ش، 2 ج) در گرامیداشت خدمات ایرج افشار، و حاوی نکاتی چند در شناخت بهتر او و آثارش است. مجموعۀ دیگری با عنوان «ایران و مطالعات ایرانی، مقالههایی به افتخار ایرج افشار» به کوشش کامبیز اسلامی، کتابدار دانشگاه پرینستن، به قلم 22 تن از برجستهترین ایرانشناسان (4 تن ایرانی و 18 تن خارجی) در بزرگداشت خدمات و آثار او ست؛ فهرستی از آثار ایرج افشار در این مجموعه آمده است. همچنین کتاب ایرانشناس مجلهنگار: زندگی و کارنامۀ مطبوعاتی ایرج افشار از فرید قاسمی (تهران، 1389 ش)، کارنامۀ مطبوعاتی نزدیک به 60 سال همکاری قلمی او با انواع نشریههای فارسیزبان و عمدتاً فرهنگی را در بر دارد.
ایرج افشار از ایرانگردان اندکشماری بود که سراسر خاک ایران و بخشهای مهم نواحی فارسیزبان خارج از ایران را در قلمرو مرزهای ایران فرهنگی، سواره و پیاده، با مطالعات قبلی و آگاهی از ارزشهای آنها، گاه همراه با افراد مطلع و محلی، و گاه به تنهایی، دیده، دربارۀ آنها یادداشتبرداری کرده، از آنها عکس گرفته، و بخشی از یادداشتها و عکسها را در نشریههای مختلف انتشار داده است. او از بناهای تاریخی و باستانی، مسجدها، تکیهها، حسینیهها، خانقاهها، رباطها، و انواع دیگر بناهایی که از نظر او ارزش تاریخی و فرهنگی داشته است، بهویژه از دیدگاه مطالعات ایرانشناسی، بازدید کرده، و حتى از نوشتههای گورسنگها و درهای قدیمی و انواع کتیبهها یادداشت برداشته است. مشاهدات و یادداشتهای او در این زمینه شاید از برخی جهات از منابع دستاول مطالعات بهشمار آیند (دربارۀ ایرانگردی ایرج افشار و شیوۀ سفر او، نک : شفیعی، «روی ... »، 200؛ دولتآبادی، 202-203؛ دربارۀ شیوۀ ثبت و ضبط رویدادها، حتى رویدادهایی که معمولاً عادی تلقی میشود، اما تلقی افشار را از پژوهش تاریخی نشان میدهد، نک : معصومی، 208- 209).
دقتهای علمی و پژوهشی افشار در حوزۀ مطالعات خود، طی زمان و با افزایش دانش و تجربۀ او، بارزتر شد و مخالفتها با او و انتقادها بر آثار و یادداشتها و دیدگاههای او، چه شخصی و چه غیرشخصی، در نوشتههای پژوهشیاش دربارۀ آثار و اشخاص و نیز همان مخالفان و منتقدان، تأثیر نمیگذاشت.
او کتابخانۀ شخصیاش را ــ که مجموعهای کمنظیر، تخصصی و نیز متنوع، بهویژه در زمینۀ ایرانشناسی و کتابشناسی است ــ به مرکز دائرۃالمعارف بزرگ اسلامی اهدا کرده است. این مجموعه شامل 723‘19 جلد کتاب، رساله و مجلات تجلیدشده است. مجلات فارسی و عربی 443 عنوان، و مجلات به زبانهای اروپایی 134 عنوان (بر اساس آمار دفتر ثبت کتابخانۀ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی) است. برآورد شده که حدود 000‘6 فقره جزوه و جدانشرهای برگرفته از مجموعهها و نشریهها هم که شمار بسیاری از آنها حاوی اطلاعات باارزش و گاه کمنظیر است، همچنین کارتهای ویزیت اشخاص، و کارت دعوت به جشنها و عروسیها، که برخی از آنها منحصربهفرد است، جزو مجموعۀ اهدایی او ست. بیش از 000‘10 قطعه عکس از شخصیتها، بناها، آثار تاریخی، مناظر و جز آن ــ که ایرج افشار شخصاً برداشته است و شماری از آنها در نـوع خود تصویرهایی منحصربهفرد به شمار میآیند ــ و بیش از 000‘10 نامه از رجال معاصر، از ایرانشناسان خارجی، و شخصیتهای فرهنگی ایرانی از صنوف مختلف، که بخشی از آنها ارزشهای ویژۀ تاریخی، ایرانشناسی، ادبی، اجتماعی و گاه نیز سیاسی دارند، همراه منابع به همین کتابخانه اهدا شدهاند.
ارزش مادی این مجموعۀ اهدایی را رقمی بسیار هنگفت برآورد میکنند و برای خریدن آن ارقام کلانی پیشنهاد شده بود، اما استاد افشار این مجموعۀ کمنظیر فرهنگی را وقف کرد. در ضمن، چند مجموعه که صاحبان اصلیشان آنها را در اختیار ایرج افشار قرار داده، و او را دربارۀ مجموعه مخیر شناخته بودند، مانند مجموعۀ متعلق به حسن تقیزاده و اللٰهیار صالح، حاوی بسیاری منابع و مطالب باارزش تاریخی و پژوهشی و گاه منحصربهفرد است که آنها نیز همراه مجموعۀ خود ایرج افشار به کتابخانۀ مرکز دائرۃالمعارف بزرگ اسلامی منتقل شده است (به نقل از مسئولان کتابخانۀ مرکز دائرۃالمعارف بزرگ اسلامی).
ایرج افشار شماری از مقالهها و نوشتههایش را با نام مستعار امضا کرده است؛ ازجمله نامهای مستعار او الف، الف جویا، پناه، ساسان، و کریم محمدی است (قاسمی، «سرگذشت»، 65؛ مافی، 223). امضای او گاه با اختصار «ا. افشار» و«ا. ا.» نیز آمده است.
ایرج افشار پس از چند ماه نبرد با بیماری مرگزای سرطان خون، در 18 اسفند 1389 در تهران درگذشت. پیکرش طی مراسمی
با حضور شمار فراوانی از دوستان، دوستداران و شخصیتهای فرهنگی و علمی کشور تشییع، و در مقبرۀ خانوادگی تدفین شد. مراسم متعددی در بزرگداشت او در مراکز مختلف برگزار گردید. خبر درگذشت وی به طرز وسیعی در رسانههای داخلی و خارجی بازتاب یافت. چندین ویژهنامه با نوشتههایی از یاران نزدیک، همکاران و علاقهمندان به او و آثار و فعالیتهایش، در داخل و خارج انتشار یافت که از جملۀ آنها میتوان از اینها نام برد: ایراننـامه (س 26، شم 1-2، تـابستـان 1390 ش)؛ بخـارا (شم 81، خرداد ـ تیر 1390 ش)؛ کتاب ماه کلیات (شم 162، خرداد)؛ گزارش میراث (شم 44، اردیبهشت)؛ مهرنامه (شم 11، اردیبهشت). خیابانی در تهران به نام او نامگذاری، و سردیس وی در آستانۀ ورودی ساختمان مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، در کنار سردیسهای ابنسینا و فردوسی نصب شده است (نیز برای برخی ویژگیهای شخصیت و کـار و فعالیت ایرج افشار، نک : شفیعی، «ظرفیت ... »، سراسر مقاله).